اقا من کنکورییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم
به خاطر همینم نمیام :)
ببخشید دیگه
مدیونید فک کنید این که گفتم کنکوریم معنیش میشه این که داشتم تمام این مدت رو میخوندم. کاملا در اشتباهید چون هر کاری کردم الا خوندن. نمیدونم چرا اینو نوشتم شاید میخواستم اینجا رو از سرم بر دارم.
ولی مهم اینه که حالا برگشتم. و معرفی فیلم.
خیلی خوبه :) فیلم ترسناکی که جز در نشون دادن روحاش هیچ مشکل دیگه ای نداره. برای اینکه بترسید هم نمیشه داستانش رو گفت، فقط همین که در مورد خانم نویسنده ایه که دوست داره در مورد روح ها بنویسه و خودش درست می افته وسط یه داستان روحی.
کارگردانی دل تورو به تنهایی برای دیدن این فیلم کافیه.
فریر یا فری (به زبان نروژی باستان: Freyr) در اساطیر اسکاندیناوی، ایزد خورشید، باران، باروری، برداشت محصولات و همچنین فرمانروای اِلفها به شمار میرفت. فریر اشرف ایزدان، فرزند خدای دریاها نیورد و برادر دوقلوی فریا است. او را ایزد صلح و جنگجویی دلاور میپنداشتند. در پرستشگاههای او سلاح ممنوع بود و خونریزی یا پناهبردن متجاوزان به مکانهای مقدس او گناه به شمار میرفت. در هنگام ازدواج، به فریر توسل میجستند، چون او هم مسئول افزایش محصولات کشاورزی و هم مسئول فرزندزایی بود که یک جنبهٔ مهم ایزدان باروری به شمار میرفت. فریر همراه با خواهر خود فریا صلح و رفاه، همراه با نعمت و برکت خانه و زمین را برای انسانها به ارمغان میآوردند. او برجستهترین و زیباترین عضو مذکر در گروه ونیرها بود و برخی مواقع به او لقب ایزد جهان را میدادند. او با ماده غول زیبایی به نام گرث، دختر گیمیر ازدواج نمود. پس از جنگ آسیر و ونیر به او لقب خدای آسیرها را دادند.
فریر دو گنجینه گرانبها در اختیار داشت که به دست دو دورف به نامهای «بروک و ایتری» ساخته شده بودند. گراز طلایی کولین بورستی ،مو طلایی، که ارابهٔ او را میکشید و در هوا و فراز دریاها سریعتر از اسب حرکت میکرد و هر وقت اطرافیان در تاریکی گیر میکردند، او با درخشش موهای زرین خود، فضا را برای آنها روشن میکرد. گنج دیگر کشتی عجیبی به نام اسکیدبلادنیر بود که فضایی برای سوار کردن تمام ایزدان در دسترس داشت، اما میتوانست به قدری کوچک شود که داخل کیسهای نهاده شود. همچنین هر وقت این کشتی را به دریا مینهادند، باد ملایم میوزید و به هرجا که میخواستند، سفر میکردند.
نیورد (به زبان نروژی باستان: Njöror) در اساطیر اسکاندیناوی، ایزد باد، دریا، ساحل، آتش و عضو یکی از نژادهای ایزدان اساطیری به نام ونیر بود. او از خواهرش نرثوس ایزدبانوی زمین، صاحب دوقلوهای فریا و فریر شد. نیورد همچنین به طور اتفاقی با الههٔ فصل زمستان اسکادی ازدواجی ناموفق داشت. آنها به دلیل اینکه نیورد ترجیح میداد در کنار دریا زندگی کند و در طرف دیگر اسکادی زندگی در کوهستان را میپذیرفت از یکدیگر جدا شدند. نیورد به عنوان یکی از اعضای ونیرها، ایزد باروری نیز به شمار میرفت و در هنگام سفرهای دریایی و پیروزی در صید ماهی، بخت و اقبال به ارمغان میآورد، چون او بر نعمت دریا، باد و امواج نظارت داشت. نیورد، مانند دیگر ونیرها، پیوندی تنگاتنگ با ثروت داشت. میپنداشتند که او میتواند به کسانی که او را ستایش میکنند زمین و دارایی ببخشد.
پس از جنگ آسیر و ونیر، زمانی که آنها به صلح رسیدند، نیورد و فرزندانش اسیران آسیرها شدند. آسیرها نیورد و دخترش فریا را به عنوان کشیشهای بلندمرتبه منصوب کردند و مسئولیت قربانیان را به آنها سپردند. فریا راهبه قربانی تلقی میشد، که جادو و هنر که دانش عموم نژاد ونیرها بود را به آسیرها آموزش میداد.
محبوس (به انگلیسی: Jailbird) رمانی ازکورت ونهگات، نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. داستان آن درباره پیرمردی با نام والتر اف. استارباک است که به خاطر نقش ناچیز خود در رسوایی واترگیت مدت زمان زیادی را در زندان بسر برده و داستان دو روز اول آزادی از زندان را بصورت خاطرهگونهای بیان میکند.
اگرچه فضای داستان بیشتر حول خاطرات والتر اف. استارباک و برخی کاراکترهای رمان میگذرد اما در کتاب به تاریخچه جنبش کارگری آمریکا، سیستم سیاسی آمریکا و حکومت هراس اواخر دهه ۱۹۵۰ و نظریات کمونیسم و کاپیتالیسم هم پرداخته شدهاست.
ونهگات با این اثر مخاطب خود را وارد دنیای خاص و گاه طنزآمیز خود میکند؛ دنیایی که در آن فساد و تباهی در بین دولتمردان و به تبع آن در میان انسانها روز به روز افزایش مییابد. به عبارتی ونهگات تصویری فراموشنشدنی از قدرت و سیاست را در این زمانه به تصویر میکشد. این رمان تا حدی شبیه زندگینامهای نوشته شده که شخصیت اولش با نگاهی به فراز و نشیبهای گذشته در زندگیاش آنها را با کنایه و طنز روایت میکند. مخاطب در این داستان از تمثیلهای مختلفی بهره میگیرد و به نقد اجتماع و نظام دیوانسالار جامعه آمریکایی میپردازد.
در کتاب محبوس همچون دیگر کتابهای ونهگات درباره کیلگور تراوت ،کاراکتر علمیتخیلینویس خودساخته ونهگات،مطالبی میخوانیم؛ با این تفاوت که در اینجا او یک زندانی است ،با نام باب فندر، که با اسم مستعار کیلگور تراوت داستان علمیتخیلی در نشریات چاپ میکند.
دوستش داشتم. اینقدر ساده تعریف میکرد والتر که علاوه بر گیج نشدن میتونستی تصور کنی پیرمرد کنارت نشسته و داره داستان زندگیش رو تعریف میکنه.
از اون کتابایی که بعد از خوندنش یخ میکنی. هیچی نمیگم بخونید فقط.
اسکن از وبلاگ نپتون
هلین یا لین در اساطیر اسکاندیناوی، ایزدبانوی محافظت و تسلیت که در بیشتر نسخهها با ایزدبانوی ازدواج و زایش فریگ، در ارتباط بوده و یا نام دیگری از این ایزدبانو است. هلین یکی از خدمتکاران فریگ بود و معمولاً او را برای حمایت از کسانی که خواستار در امان نگاه داشتن آنها بود، میفرستاد. او همچنین وظیفهٔ آرامش دادن به افراد عزادار و از بین بردن اشکهای آنها را بر عهده داشت
ویدار به نروژی باستان Víðarr که به صورتهای دیگری همچون Widar، Vidar، Vitharو Vidarr نیز نوشته میشود، خدایی از خدایان آسیر است. او را خدای انتقام میدانند. او پسر اودین و گرید یوتون، غول مونث جنگلی، است. در پیشگوییها آمدهاست که او در راگناروک نبرد پایان جهان بر فنریرپیروز میشود و با کشتن او، انتقام مرگ پدرش را میگیرد.
در سدهٔ سیزدهم میلادی، از او در کتابهایی همچون ادای شاعرانه و ادای منثور نام برده شدهاست. نظریههای بسیاری بر پایهٔ شخصیت او و چگونگی سوگواریاش بر مرگ پدر ارائه شدهاست.
در میانههای سدهٔ یازدهم میلادی،صلیب گراسفورت در شهر کامبریای انگلستان از سنگ ساخته شد. بر این صلیب، تصاویری از روز قیامت مسیحیان و روز راگناروک به نمایش درآمدهاست. برخی از این تصاویر به سبک هنر وایکینگها است؛ از آن جمله میتوان به تصویر مردی اشاره کرد که نیزهای بدست گرفته، دهان هیولایی را باز کرده و یکی از پاهای خود را بر آورارهٔ پایینی آن گذاشتهاست. این تصویر را نمایشی از جنگ ویدار و فنریر دانستهاند. برخی آنرا استعارهای از نبرد مسیح و شیطان دانستهاند
رزماری بارتون مرده اما شوهر و خواهرش همچنان فکر میکنن که این حادثه نه خودکشی که قتل بوده...
هل یا هلا در اساطیر اسکاندیناوی فرمانروای هل هایم، سرزمین مردگان و یکی از نه جهان واقع در اساطیر اسکاندیناوی است. او کوچکترین فرزند ایزد شرارت لوکی و غولی مؤنث به نام آنگربودا بود. او معمولاً به عنوان عجوزهای وحشتناک، نیمه زنده و نیمه مرده با حالتی افسرده و غمانگیز توصیف میشود. صورت و بدنی همانند زنی ترسناک داشت، اما پاهایی پوسیده و لکهدار به شکل جسد داشت. به دستور اودین، خدایان مامور شدند هل و برادرانش را از تالار آنگربودا بربایند و به آسگارد برگردانند. خدایان او را در جهان زیرین میافکنند و مسئولیت توزیع کسانی را که نزدش فرستاده میشوند، همانند گناهکاران و افرادی که براثر بیماری و کهولت سن جان خود را از دست دادهاند، را به عهده میگیرد. تالاری با دیوارهای بسیار بلند و دروازههای بسیار زیاد واقع در هلهایم با نام «Eljudnir» داشت، که خانه مردگان به شمار میرفت و نوکرانی با نام گنگلاتی و خدمتکارانی با نام گنگلوت هر دو به معنی کند و تنبل برایش کار میکردند.
تیر ایزد پیروزی و جنگ تن به تن در عصر وایکینگهای اساطیر نورس است. او فرزند اودین یا بر طبق ادای شاعرانه فرزند هیمیر و فریگ میباشد و به عنوان یکی از برجستهترین آسیرها، الهام بخش شجاعت و دلاوری در نبردها به شمار میرود. در حالی که اشاره به نام تیر در ادبیات کهن نورس ناچیز است، او به عنوان یکی از اصلیترین ایزدان جنگ اساطیر شمال در کنار اودین و ثور در نظر گرفته شدهاست. اما به نظر میرسد محبوبیت تیر در کنار این دو ایزد والای اساطیر شمال در عصر مهاجرتها کمرنگتر شده بود.
در افسانهها آمده که فنریر، گرگ عظیم که باید به بند کشیده میشد هر طنابی را پاره میکرد تا آنکه دورفها ریسمانی افسانهای ساختند که اگرچه به ظاهر نازک و ابریشمی بود، ولی از شش عنصر جادویی ساخته شده بود که عبارتند از: صدای پای گربه، ریش زن، ریشه کوه، عاطفه خرس، نفس ماهی و تف پرنده. به همین دلیل امروزه نشانی از این عناصر بر روی زمین نیست. بالاخره تیر داوطلب بستن گرگ شد و در این راه دستش را از دست داد.
در نبرد نهایی راگناروک، سرانجام تیر سگ نگهبان سرزمین مردگان هلهایم، به نام گارم را خواهد کشت، اما خود نیز از زخمهای وارده توسط این حیوان جان خود را از دست میدهد. از ویژگیهای تیر میتوان به نیزهاش که نماد عدالت است اشاره کرد.
نانا در اساطیر اسکاندیناوی، دختر نپ و همسر بالدر است که از او صاحب فورستی، ایزد عدالت و میانجیگری شد. نانا همراه با همسرش در تالار «بریدابلیک» واقع در آسگارد زندگی میکردند. پس از مرگ ناگهانی بالدر به دست برادرش هود، قلبش از غم و اندوه پر شد و او نیز در پس همسرش جان خود را از دست داد. او را در کنار همسرش بر روی تل هیزم مردهسوزی بر عرشه کشتی، رینگهورن قرار دادند و به دریا رهسپار کردند.
بعدها وقتی هرمود برای بازگرداندن بالدر راهی مأموریتی به دنیای مردگان شد، هنگامی که وارد تالار هل شد، بالدر را دید که با افتخار در کنارهمسرش نانا نشسته است. نانا به عنوان هدیه، لباس بلندی برای فریگ و حلقهای طلایی برای فولا به هرمود داد تا در هنگام بازگشت به آسگارد با خود ببرد.
حدود دوسال پیش این کتاب رو خوندم اتفاقا همین موقعا بود تو خرداد و وسط امتحانا و به همین خاطر خیلی چسبید. اون سال از معدود سالایی بود که پدر گرامی رفتن نمایشگاه کتاب و سفارشات پایان ناپذیر ما رو هم بار کردن.
داستان در مورد پسری به نام دارن می باشد که به طور کاملا اتفاقی و بیشتر به خاطر دوستش استیو با خون اشامی به نام لارتن کرپسلی اشنا میشه و زندگیش به طور کامل عوض میشه.
**هرجا شبح دیدید تو متن به جاش تو ذهنتون خون اشام بذارید :)
واما توضیحات دانلود
مجموعه اول خون شبح (خون اشام) جدا جدا تایپ شده قبلا و تو نت هم موجوده :)
مجموعه دوم و سوم یه جا توسط زندگی پیشتاز تایپ شده که میتونستم جدا جداش کنم اما حوصلم نیومد. اسکناشم گذاشتم واسه کسایی که مازوخیسم دارن.
مجموعه چهارم هم جدا جدا اسکنه و اگه چشماتونو دوست دارین صبر کنین تا زندگی پیشتاز تایپش کنه.
زحمت دانلود جدا جدا هم یه dropbox ناقابله که دو ثانیه بیشتر وقت نمیگیره و در اینده هم بدرد میخوره.
اینم کتابا
خون شبح (خون اشام)
جلد یک
جلد دو
جلد سه
حلد یک
جلد دو
جلد سه
جلد یک
جلد دو
جلد سه
سرنوشت شبح (خون اشام)
جلد یک
جلد دو
جلد سه
امیدوارم ازش لذت ببرین هرچند به طرز عجیب غریبی قابل حدسه. به جز اخر اخر اخرش.
ثور یا تور محبوبترین ایزد در اساطیر اسکاندیناوی، ایزد قدرتمند آذرخش، توفان و تندر، پسر اودین و یورد است که به کیهان تاخت و با نیروهای شر و غولها جنگید. او نگهبان آسگارد بود و ایزدان، حتی انسانها همواره میتوانستند در مواقع خطر، او را فرا خوانند و بسیاری از موجودات به او متکی بودند. ثور با سیف، یکی از ایزدبانوهای باروری ازدواج کرده است، ولی با ماده غولی به نام یارسانکسا ،به معنی قمه آهنی، نیز رابطه داشت که حاصل آن دو پسر به نامهای ماگنی و مودی و دختری به نام ثراد است. تیالفی، قاصد خدایان، همدم و خدمتگزار ثور است.
ثور را معمولاً بصورت مردی عظیمالجثه، قوی پیکر، سرخموی همراه با ریش، چشمانی درخشان و ابروان سرخرنگی تصویر کردهاند که وقتی خشمگین میشد، از دو طرف چهرهاش آویزان میشد. با وجود ظاهر نه چندان دوستانه، پرستش ثور به عنوان نگهبان و حامی خدایان و انسانها در برابر نیروهای شر بسیار رایج بوده است. محبوبیت و رواج پرستش ثور حتی از پدرش یعنی اودین نیز بیشتر بود زیرا او بر خلاف اودین خواستار از جان گذشتگی انسانها نبود. مردم عادی به او اعتماد داشتند، زیرا او با دادگری، نظم و حفاظت از ایزدان و آدمیان پیوند داشت. بسیاری از قصههای ثور طنزآمیز و نمایانگر محبوبیت او در بین عامهٔ مردم است. در پرستشگاه مخصوص ثور به نام معبد آپسالای، که در سال ۱۰۸۰ میلادی ویران شده و به جای آن یک کلیسا ساخته شد، ثور همراه با پدرش اودین که در سمت راست او ایستاده بود به تصویر کشیده شده بودند.
وایکینگ ها اعتقاد داشتند که در زمان توفانهای صاعقه، این ثور است که در آسمانها سوار بر ارابهاش که توسط دو بز به نامهای تانگریسنی و تانگنوست کشیده میشود حرکت میکند و هر بار که پتک معروفش، میولنیر را پرتاب میکند صاعقه به وجود میآید. ثور برای استفاده از این پتک، یک جفت دستکش آهنی به نام یارنگریپر به دست میکرد. او همچنین کمربندی بنام مگینگیارد بر کمر میبست که قدرت فوقالعاده او را دو چندان میکرد.
ثور در قسمتی از آسگارد به نام ثرادهایم، محل اقتدار، تالاری به نام بیلسکیرنیر داشت. بزرگترین دشمن ثور، یکی از فرزندان لوکی، مار جهانی یورمونگاند است. در روز راگناروک، ثور سرانجام یورمونگاند را میکشد اما خود بر اثر زهر این مار جان میسپارد و پسرانش پتک او را پس از مرگش به ارث خواهند برد.
در اسطورههای تیوتونیک، خدایی به نام دونار معادل ثور دانسته شده، حال آنکه رومیها او را معادل ژوپیتر، پادشاه خدایان خود میدانستند. پنجشنبه روز ثور است.