دنیای قشنگ نو

دنیای قشنگ نو

یه ادم معمولی تو یه شهر معمولی دنبال یه دنیای قشنگ نو
دنیای قشنگ نو

دنیای قشنگ نو

یه ادم معمولی تو یه شهر معمولی دنبال یه دنیای قشنگ نو

اسطوره شناسی اسکاندیناوی: فریر

فریر یا فری (به زبان نروژی باستان: Freyr) در اساطیر اسکاندیناوی، ایزد خورشید، باران، باروری، برداشت محصولات و همچنین فرمانروای اِلف‌ها به شمار می‌رفت. فریر اشرف ایزدان، فرزند خدای دریاها نیورد و برادر دوقلوی فریا است. او را ایزد صلح و جنگجویی دلاور می‌پنداشتند. در پرستشگاه‌های او سلاح ممنوع بود و خونریزی یا پناه‌بردن متجاوزان به مکان‌های مقدس او گناه به شمار می‌رفت. در هنگام ازدواج، به فریر توسل می‌جستند، چون او هم مسئول افزایش محصولات کشاورزی و هم مسئول فرزندزایی بود که یک جنبهٔ مهم ایزدان باروری به شمار می‌رفت. فریر همراه با خواهر خود فریا صلح و رفاه، همراه با نعمت و برکت خانه و زمین را برای انسان‌ها به ارمغان می‌آوردند. او برجسته‌ترین و زیباترین عضو مذکر در گروه ونیرها بود و برخی مواقع به او لقب ایزد جهان را می‌دادند. او با ماده غول زیبایی به نام گرث، دختر گیمیر ازدواج نمود. پس از جنگ آسیر و ونیر به او لقب خدای آسیرها را دادند.

فریر دو گنجینه گران‌بها در اختیار داشت که به دست دو دورف به نام‌های «بروک و ایتری» ساخته شده بودند. گراز طلایی کولین بورستی ،مو طلایی، که ارابهٔ او را می‌کشید و در هوا و فراز دریاها سریع‌تر از اسب حرکت می‌کرد و هر وقت اطرافیان در تاریکی گیر می‌کردند، او با درخشش موهای زرین خود، فضا را برای آن‌ها روشن می‌کرد. گنج دیگر کشتی عجیبی به نام اسکیدبلادنیر بود که فضایی برای سوار کردن تمام ایزدان در دسترس داشت، اما می‌توانست به قدری کوچک شود که داخل کیسه‌ای نهاده شود. همچنین هر وقت این کشتی را به دریا می‌نهادند، باد ملایم می‌وزید و به هرجا که می‌خواستند، سفر می‌کردند.


اسطوره شناسی اسکاندیناوی: نیورد

نیورد (به زبان نروژی باستان: Njöror) در اساطیر اسکاندیناوی، ایزد باد، دریا، ساحل، آتش و عضو یکی از نژادهای ایزدان اساطیری به نام ونیر بود. او از خواهرش نرثوس ایزدبانوی زمین، صاحب دوقلوهای فریا و فریر شد. نیورد همچنین به طور اتفاقی با الههٔ فصل زمستان اسکادی ازدواجی ناموفق داشت. آن‌ها به دلیل اینکه نیورد ترجیح می‌داد در کنار دریا زندگی کند و در طرف دیگر اسکادی زندگی در کوهستان را می‌پذیرفت از یکدیگر جدا شدند. نیورد به عنوان یکی از اعضای ونیرها، ایزد باروری نیز به شمار می‌رفت و در هنگام سفرهای دریایی و پیروزی در صید ماهی، بخت و اقبال به ارمغان می‌آورد، چون او بر نعمت دریا، باد و امواج نظارت داشت. نیورد، مانند دیگر ونیرها، پیوندی تنگاتنگ با ثروت داشت. می‌پنداشتند که او می‌تواند به کسانی که او را ستایش می‌کنند زمین و دارایی ببخشد.

پس از جنگ آسیر و ونیر، زمانی که آن‌ها به صلح رسیدند، نیورد و فرزندانش اسیران آسیرها شدند. آسیرها نیورد و دخترش فریا را به عنوان کشیش‌های بلندمرتبه منصوب کردند و مسئولیت قربانیان را به آن‌ها سپردند. فریا راهبه قربانی تلقی می‌شد، که جادو و هنر که دانش عموم نژاد ونیرها بود را به آسیرها آموزش می‌داد.

معرفی کتاب : محبوس


محبوس (به انگلیسی: Jailbird) رمانی ازکورت ونه‌گات،‌ نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. داستان آن درباره پیرمردی با نام والتر اف. استارباک است که به خاطر نقش ناچیز خود در رسوایی واترگیت مدت زمان زیادی را در زندان بسر برده و داستان دو روز اول آزادی از زندان را بصورت خاطره‌گونه‌ای بیان می‌کند.

اگرچه فضای داستان بیشتر حول خاطرات والتر اف. استارباک و برخی کاراکترهای رمان می‌گذرد اما در کتاب به تاریخچه جنبش کارگری آمریکا، سیستم سیاسی آمریکا و حکومت هراس اواخر دهه ۱۹۵۰ و نظریات کمونیسم و کاپیتالیسم هم پرداخته شده‌است.

ونه‌گات با این اثر مخاطب خود را وارد دنیای خاص و گاه طنزآمیز خود می‌کند؛ دنیایی که در آن فساد و تباهی در بین دولتمردان و به تبع آن در میان انسان‌ها روز به روز افزایش می‌یابد. به عبارتی ونه‌گات تصویری فراموش‌نشدنی از قدرت و سیاست را در این زمانه به تصویر می‌کشد. این رمان تا حدی شبیه زندگینامه‌ای نوشته شده که شخصیت اولش با نگاهی به فراز و نشیب‌های گذشته در زندگی‌اش آن‌ها را با کنایه و طنز روایت می‌کند. مخاطب در این داستان از تمثیل‌های مختلفی بهره می‌گیرد و به نقد اجتماع و نظام دیوان‌سالار جامعه آمریکایی می‌پردازد.

در کتاب محبوس همچون دیگر کتاب‌های ونه‌گات درباره کیلگور تراوت ،کاراکتر علمی‌تخیلی‌نویس خودساخته ونه‌گات،مطالبی می‌خوانیم؛ با این تفاوت که در اینجا او یک زندانی است ،با نام باب فندر، که با اسم مستعار کیلگور تراوت داستان علمی‌تخیلی در نشریات چاپ می‌کند.

پرونده:Mahboos-jailbird-kurt vonnegut.jpeg

دوستش داشتم. اینقدر ساده تعریف میکرد والتر که علاوه بر گیج نشدن میتونستی تصور کنی پیرمرد کنارت نشسته و داره داستان زندگیش رو تعریف میکنه.