دنیای قشنگ نو

دنیای قشنگ نو

یه ادم معمولی تو یه شهر معمولی دنبال یه دنیای قشنگ نو
دنیای قشنگ نو

دنیای قشنگ نو

یه ادم معمولی تو یه شهر معمولی دنبال یه دنیای قشنگ نو

اسطوره شناسی اسکاندیناوی : هلین

هلین یا لین در اساطیر اسکاندیناوی، ایزدبانوی محافظت و تسلیت که در بیشتر نسخه‌ها با ایزدبانوی ازدواج و زایش فریگ، در ارتباط بوده و یا نام دیگری از این ایزدبانو است. هلین یکی از خدمتکاران فریگ بود و معمولاً او را برای حمایت از کسانی که خواستار در امان نگاه داشتن آن‌ها بود، می‌فرستاد. او همچنین وظیفهٔ آرامش دادن به افراد عزادار و از بین بردن اشک‌های آن‌ها را بر عهده داشت

اسطوره شناسی اسکاندیناوی : هل

ابتدا ببینید

File:Heimdal verlangt die Rückkehr Iduns aus der Unterwelt.jpg

هل یا هلا در اساطیر اسکاندیناوی فرمانروای هل هایم، سرزمین مردگان و یکی از نه جهان واقع در اساطیر اسکاندیناوی است. او کوچکترین فرزند ایزد شرارت لوکی و غولی مؤنث به نام آنگربودا بود. او معمولاً به عنوان عجوزه‌ای وحشتناک، نیمه زنده و نیمه مرده با حالتی افسرده و غم‌انگیز توصیف می‌شود. صورت و بدنی همانند زنی ترسناک داشت، اما پاهایی پوسیده و لکه‌دار به شکل جسد داشت. به دستور اودین، خدایان مامور شدند هل و برادرانش را از تالار آنگربودا بربایند و به آسگارد برگردانند. خدایان او را در جهان زیرین می‌افکنند و مسئولیت توزیع کسانی را که نزدش فرستاده می‌شوند، همانند گناهکاران و افرادی که براثر بیماری و کهولت سن جان خود را از دست داده‌اند، را به عهده می‌گیرد. تالاری با دیوارهای بسیار بلند و دروازه‌های بسیار زیاد واقع در هل‌هایم با نام «Eljudnir» داشت، که خانه مردگان به شمار می‌رفت و نوکرانی با نام گنگ‌لاتی و خدمتکارانی با نام گنگ‌لوت هر دو به معنی کند و تنبل برایش کار می‌کردند.

اسطوره شناسی اسکاندیناوی : نانا

ابتدا ببینید

نانا در اساطیر اسکاندیناوی، دختر نپ و همسر بالدر است که از او صاحب فورستی، ایزد عدالت و میانجی‌گری شد. نانا همراه با همسرش در تالار «بریدابلیک» واقع در آسگارد زندگی می‌کردند. پس از مرگ ناگهانی بالدر به دست برادرش هود، قلبش از غم و اندوه پر شد و او نیز در پس همسرش جان خود را از دست داد. او را در کنار همسرش بر روی تل هیزم مرده‌سوزی بر عرشه کشتی، رینگهورن قرار دادند و به دریا رهسپار کردند.

بعدها وقتی هرمود برای بازگرداندن بالدر راهی مأموریتی به دنیای مردگان شد، هنگامی که وارد تالار هل شد، بالدر را دید که با افتخار در کنارهمسرش نانا نشسته است. نانا به عنوان هدیه، لباس بلندی برای فریگ و حلقه‌ای طلایی برای فولا به هرمود داد تا در هنگام بازگشت به آسگارد با خود ببرد.

اسطوره شناسی اسکاندیناوی : سیف

ابتدا ببینید

سیف در اساطیر اسکاندیناوی، ایزدبانوهای باروری و غلات است. سیف همسر باوفای ثور، ایزد قدرتمند آذرخش است و به داشتن موهایی بلند و زرین شهرت دارد. اطلاعات زیادی از این ایزدبانو در دسترس نیست و هیچ نشانی از او در اسطوره‌ها دیده نمی‌شود، به غیر از نامش که اغلب در ادبیات کهن نورس ذکر شده‌است. سیف به عنوان مادر ایزدی به نام اولر، و از ثور، مادر الهه‌ای به نام ثراد به شمار می‌رود. در برخی از تفسیرات آمده که او دارای موهبت پیشگویی می‌باشد، اگرچه این ادعا در ادای شاعرنه ذکر نشده است. او حامی برداشت محصولات کشاورزی بود چون می‌دانست اینها می‌توانند همانند سرمایه‌ای برای مردم به شمار روند.

File:Sif by Dollman.jpg

سیف دارای موهایی زیبا و خارق‌العاده بود و بهترین افسانه‌ای که او در آن نقش داشته است، هنگامی بود که ایزد شرارت لوکی به طور مخفیانه وارد اتاق خواب او شده و از روی کینه توزی، تمام موهای زرین او را کوتاه کرد. زمانی که این خبر به گوش ثور رسید بسیار خشمگین شد. ثور که نمی‌توانست خشم خود را کنترل کند، لوکی را از زمین بلند کرده و قصد خرد کردن تمام استخوان‌های بدنش را داشت، تا اینکه لوکی او را متقاعد کرد و قول داد که جایگزینی برای موهای سیف پیدا کند. ثور نیز پیشنهاد او را پذیرفت و از کشتنش چشم‌پوشی کرد. لوکی به غار بزرگ، خانهٔ پسران ایوالدی رفته و برای آن‌ها دلیل سفر خود را بازگو کرد. سپس از این دورف ها درخواست کرد که طلا را جوری شکل دهند که به خوبی تارهای موی سیف شوند و چنان سحر و جادویی در آن بکار برند که بر روی سر او شروع به رشد کنند. دورف‌ها موافقت کردند و موهایی زرین توسط رشته‌های طلا درست کردند که در انتها لوکی آن‌ها را به سیف داد. او همچنین نقشی در داستان بوجود آمدن پتک معروف ثور، میولینر دارد، اگرچه در اینجا هم نقش او بسیار کمرنگ و ناچیز است.

همچنین نام یکی از آتشفشان‌های واقع در سیاره ونوس از روی سیف گرفته شده‌است. بسیاری از ویژگی‌های سیاره ونوس از روی نام زنان و الهه‌های نام‌دار‌الهام گرفته است. نام خود سیاره نیز برگرفته از ایزدبانوی عشق و زیبایی رومی، ونوس است.

اسطوره شناسی اسکاندیناوی : سیگین

ابتدا ببینید

سیگین در اساطیر اسکاندیناوی، ایزدبانوی وفاداری و شفقت، دومین همسر ایزد شرارت لوکی بود که از او صاحب دو پسر به نام‌های نارفی و والی شد. او بر طبق شواهد یکی از اعضای اسینجورها است، اما برخی تفسیرات او را جزو  ونیرها به شمار می‌آورند و از والدین او نامی در افسانه‌های باقی‌مانده ذکر نشده‌است. هنگامی که لوکی توسط خدایان محکوم شده و در کوهی به بند کشیده شد و ماری از بالای سر او زهرش را بر او می‌ریخت، سیگین روز و شب کاسه به دست در کنار او بود و زهر را جمع می‌کرد تا مانع درد کشیدن همسرش شود. اما زمانی که می‌خواست کاسه زهر را خالی کند، چند قطره زهر بر روی لوکی می‌ریخت، فریادی که لوکی از درد می‌کشید موجب زمین لرزه در میدگارد می‌شد.سیگین تا نبرد نهایی راگناروک در کنار لوکی باقی ماند.

اسطوره شناسی اسکاندیناوی : ایدون

ابتدا ببینید

در اسطوره‌های نورس، ایدون Iðunn نگهدارنده سیب‌هایی است که به ایزدان جوانی جاودان می‌بخشد. نام ایدون از زبان نروژی قدیم گرفته شده و به معنای «همیشه‌جوان» یا «جوان‌کننده» است. در داستان فریفتگی‌های گیلفی Gylfaginning آمده‌است که ایدون زن براگی است.

ایدون زمانی توسط غولی به نام تیازی ربوده شد. لوکی به غول در این کار کمک کرد. لوکی که شکل شاهین به خود داده بود در اسارت غول درآمده بود. غول که می‌دانست او یک شاهین عادی نیست او را به بند کشیده و به او گرسنگی می‌داد. غول او را مجبور کرد تا نام خود را بگوید و در ربایش ایدون به او کمک کند. لوکی سرانجام ناچار به همکاری شد.

خدایان متوجه غیبت ایدون نشده‌بودند تا این‌که آثار پیری بر چهره‌هایشان نمایان شد. لوکی که یک سیب از ایدون برداشته و خورده بود هنوز جوان مانده بود و خدایان با دیدن او متوجه قضیه شدند. لوکی سپس همه چیز را اعتراف کرد و به خدایان کمک کرد تا ایدون و سیب‌های او را بازپس آورند. آن‌ها این کار را از طریق گمراه کردن غول و تبدیل کردن ایدون به یک دانه گیاهی یا پرستو و ظاهر کردن او در آسگارد انجام دادند.

پیش از مسیحی شدن منطقه، از ایدون تنها در شعری به نام هاستلونگ Haustlöng نوشته تیودولفرس Þjóðolfrs یاد شده‌بود (حدود ۹۰۰ میلادی). اسنوری استورلوسون از این شعر در اثر خود فریفتگی‌های گیلفی استفاده کرده‌است. افزودن بر این نام ایدون در لوکاسنا یاد شده‌است. جز این‌ها نام او در متن دیگری از متون به‌جامانده ذکر نشده‌است. اگر ایدون از ایزدبانوها بوده به احتمال زیاد از ایزدبانوهای معروف نبوده اما آن‌گونه که از داستان بالا برمی‌آید برای پیروان اودین، آسن‌ها اهمیت داشته‌است.

احتمالاً میان داستان ایدون و داستان سیب طلای هسپریدس ارتباطی وجود دارد. سیب به طور کل در داستان‌ها با ایزدبانوها به‌ویژه ایزدهای مادر همراه است.

«دیوید نایپ» بر این باور است که ربوده شدن ایدون توسط تیازی در هیئت عقاب نمونه‌ای از نقش‌مایه «ربوده شدن واسطه‌های دست‌یابی به جاودانگی از سوی یک عقاب» است که در اسطوره‌های هندواروپایی دیگری نیز دیده می‌شود. افزون بر این به باور نایپ نمونه‌ای مشابه با دزدیده شدن سیب ایدون نماد باروری در اسطوره‌های کلتی دیده می‌شود. در آن اسطوره‌ها، پسران توئیرن به شکل عقاب درآمده و سیب‌های مقدس را از باغ هیسبرنا می‌دزدند. در اینجا نیز تعقیب رخ می‌دهد و محافظانی که تعقیب می‌کنند شیردال‌های ماده هستند.

اسطوره شناسی اسکاندیناوی : گرد

ابتدا ببینید

گرد ،به نروژی باستان Gerðr در اساطیر اسکاندیناوی، یکی از یوتون‌ها، ایزدبانوی زیبای ساکن یوتون‌هایم، همسر فریر و دختر غولی به نام گیمیر بود. او به عنوان ایزدبانوی زمین، تجسم شخصیت خاک حاصلخیز به شمار می‌رفت. گرد برخی مواقع با نام‌های گردا و گرث نیز شناخته می‌شود.

او به قدری زیبا بود که روشنایی بازوان برهنه او، زمین و دریاها را روشن می‌ساخت. گرد هرگز تمایل به ازدواج با فریر نداشت و پیشنهاد او مبنی بر ازدواج را رد کرد. فریر از برج دیدبانی «Hlíðskialf» که معمولاً مقر اودین و همسرش فریگ بود، نظاره‌گر تمام جهان‌ها می‌شد. چنین شد که او دوشیزه‌ای زیبا را در دربار غولی به نام گیمیر مشاهده کرد و به شدت شیفتهٔ او شد. طبق داستان، فریر قاصد خود اسکرنر را در ازای اسبی که قادر به حرکت در تاریکی بود، و شمشیری که به خودی خود با غولان مبارزه می‌نمود، برای خواستگاری نزد گرد فرستاد. فریر این دو گنجینه را به او عطا کرد و اسکرنر نیز توسط اسب جادویی خود به سمت قلمرو غول‌ها به راه افتاد. اما او حتی با اهدای یازده سیب زرین یا سیب‌های جاودانگی و همچنین حلقهٔ جادویی دراپنیر که هر نه شب، نه حلقهٔ جدید همانند خود به وجود می‌آورد نتوانست توجه گرد را جلب کند. چنین شد که اسکرنر با شمشیر فریر که بعدها منجر به مرگ او به دست سورت  در نبرد پایانی راگناروک شد، او را تهدید نمود، که جهان را با یخ خواهد پوشاند و توسط جادوی قدرتمندی زندگی گرد را با غم و اندوه پر خواهد کرد. او بالاخره پذیرفت که نه روز بعد فریر را در جنگلی ملاقات نماید، و پس از آن همسرش شد.

File:Skyrnir and Gerda by Harry George Theaker 1920.jpg

اسطوره شناسی اسکاندیناوی : گفیون

ابتدا ببینید

گفیون یکی از قدیمیترین الهه‌های گیاهان و باروری در اساطیر اسکاندیناوی، که خصوصاً با گاوآهن در ارتباط بود.


در یکی از روزها گفیون خود را به شکل پیرزنی درآورد و از گیلفی، پادشاه سوئد زمینی را درخواست کرد. پادشاه به او وعده داد اگر توانست هر مقدار زمین را در عرض یک روز و یک شب شخم بزند، آن زمین مال اوست. گفیون با استفاده از چهار پسرش که به صورت چهار گاو نر در آمده بودند زمین‌ها را شخم زده و او با این کار دریاچه‌های بسیاری را نیز در سرزمین سوئد ایجاد کرد.

گاهی گفیون را یکی از شکل‌های نام فریگ می‌توان فرض کرد.

اسطوره شناسی اسکاندیناوی : فریگ

ابتدا ببینید


فریگ یا فریگا در اساطیر اسکاندیناوی، ایزدبانوی ازدواج، زایش، مادری، عشق، خرد، ریسندگی و بافندگی است. فریگ همسر اودین، یکی از والاترین ایزدان اساطیر نورس، مادر بالدر و ملکهٔ آسگارد بود. او برای زنان متاهل، ایزدبانویی بسیار مهم به شمار می‌رفت و همچنین او به داشتن قدرت پیشگویی شهرت داشت، با این حال آنچه را که می‌دانست آشکار نمی‌کرد. او در کنار همسرش تنها کسی بود که اجازه نشستن بر روی بزرگترین صندلی دنیا «Hlidskjalf» را داشت و از آنجا به تمامی دنیا می‌نگرید. او همچنین ایزدبانوی آسمان بود که وظیفه بحرکت درآوردن ابرها برای فروریختن باران و جوانه زدن دانه‌ها را بر عهده داشت.

فریگ دارای بیش از ده خدمتکار بود که برخی از مشهورترین آن‌ها عبارتند از: هلین ایزدبانوی محافظت، گنا ایزدبانوی پیام‌رسان که سوار بر اسب خود در آسمان‌ها می‌تاخت و فولا الههٔ زایش و تولد بودند